دهی است از بخش نمین شهرستان اردبیل. واقع در بیست هزارگزی خاور اردبیل و 15هزارگزی شوسۀ اردبیل به آستارا. این دهکده در جلگه قرار دارد با آب و هوای معتدل و 158 تن سکنه. آب آن از چشمه و چاه و محصول آنجا غلات. حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی قالی بافی است. راه آنجا مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 194)
دهی است از بخش نمین شهرستان اردبیل. واقع در بیست هزارگزی خاور اردبیل و 15هزارگزی شوسۀ اردبیل به آستارا. این دهکده در جلگه قرار دارد با آب و هوای معتدل و 158 تن سکنه. آب آن از چشمه و چاه و محصول آنجا غلات. حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی قالی بافی است. راه آنجا مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 194)
دهی است از دهستان شیرگاه بخش سوادکوه شهرستان شاهی. واقع در 9 هزارگزی شمال شیرگاه و 3 هزارگزی باختر راه شوسه و راه آهن شیرگاه به شاهی. در دامنه قرار گرفته و ناحیه ای است معتدل و مرطوب و مالاریایی و دارای 520 تن سکنۀ مازندرانی و فارسی میباشد. آب آن از نهر هتکه از تالاررود و محصولاتش برنج، غلات، توتون سیگار، عسل، لبنیات و صیفی میباشد. اهالی به زراعت و گله داری مشغولند. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی است از دهستان شیرگاه بخش سوادکوه شهرستان شاهی. واقع در 9 هزارگزی شمال شیرگاه و 3 هزارگزی باختر راه شوسه و راه آهن شیرگاه به شاهی. در دامنه قرار گرفته و ناحیه ای است معتدل و مرطوب و مالاریایی و دارای 520 تن سکنۀ مازندرانی و فارسی میباشد. آب آن از نهر هتکه از تالاررود و محصولاتش برنج، غلات، توتون سیگار، عسل، لبنیات و صیفی میباشد. اهالی به زراعت و گله داری مشغولند. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی است از دهستان ارشق بخش مرکزی شهرستان مشکین شهر که در 32 هزارگزی شمال مشکین شهر و 14 هزارگزی شوسۀ گرمی به اردبیل واقع شده است. هوای آن معتدل و سکنه اش 30 تن است. آب آن از چشمه تأمین می شود. محصول آن غلات و حبوب و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان ارشق بخش مرکزی شهرستان مشکین شهر که در 32 هزارگزی شمال مشکین شهر و 14 هزارگزی شوسۀ گرمی به اردبیل واقع شده است. هوای آن معتدل و سکنه اش 30 تن است. آب آن از چشمه تأمین می شود. محصول آن غلات و حبوب و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی جزء دهستان کاغذکنان بخش کاغذکنان شهرستان هروآباد، واقع در 6هزارگزی شمال آق کند و 15500گزی شوسۀ میانه به زنجان. کوهستانی و معتدل و دارای 580 تن سکنه. آب آن از چهار رشته چشمه. محصول آنجا غلات، حبوبات و سردرختی. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی جاجیم و گلیم بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی جزء دهستان کاغذکنان بخش کاغذکنان شهرستان هروآباد، واقع در 6هزارگزی شمال آق کند و 15500گزی شوسۀ میانه به زنجان. کوهستانی و معتدل و دارای 580 تن سکنه. آب آن از چهار رشته چشمه. محصول آنجا غلات، حبوبات و سردرختی. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی جاجیم و گلیم بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان باراندوز چای بخش حومه شهرستان ارومیه. واقع در 13500 گزی جنوب ارومیه و 5500 گزی باختر شوسۀ ارومیه. مهاباد. این ناحیه در درۀ معتدل قرار دارد و آب و هوایش مالاریایی و دارای 127 تن سکنه میباشد مردم آنجا ترک زبانند. آب آن از باراندوز چای و محصولاتش، غلات، توتون، انگور، چغندر و حبوبات است اهالی بکشاورزی گذران میکند و از صنایع دستی جوراب می بافند. راه آنجا ارابه رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان باراندوز چای بخش حومه شهرستان ارومیه. واقع در 13500 گزی جنوب ارومیه و 5500 گزی باختر شوسۀ ارومیه. مهاباد. این ناحیه در درۀ معتدل قرار دارد و آب و هوایش مالاریایی و دارای 127 تن سکنه میباشد مردم آنجا ترک زبانند. آب آن از باراندوز چای و محصولاتش، غلات، توتون، انگور، چغندر و حبوبات است اهالی بکشاورزی گذران میکند و از صنایع دستی جوراب می بافند. راه آنجا ارابه رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان جرگلان بخش نامۀ شهرستان بجنورد. واقع در 77 هزارگزی شمال باختری مانه و یک هزارگزی جنوب شوسۀ عمومی بجنورد به حصارچه. ناحیه ای است کوهستانی گرمسیر، دارای 25 تن سکنۀ ترک زبان. آب این دهکده از چشمه و محصولات آن غلات و شغل اهالی کشاورزی و مالداری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان جرگلان بخش نامۀ شهرستان بجنورد. واقع در 77 هزارگزی شمال باختری مانه و یک هزارگزی جنوب شوسۀ عمومی بجنورد به حصارچه. ناحیه ای است کوهستانی گرمسیر، دارای 25 تن سکنۀ ترک زبان. آب این دهکده از چشمه و محصولات آن غلات و شغل اهالی کشاورزی و مالداری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
مرکب از ده = بزن + واو عطف + دار = نگهدار، داروگیر و غوغا و هنگامه و معرکه و آوازمبارزان. (از ناظم الاطباء). همهمه جنگ. بزن و بگیرو نگهدار. (یادداشت مؤلف). داروگیر و کر و فر. (ازبرهان) (آنندراج) (از شرفنامۀ منیری) : برآمد ده و دار و بند و بکش نه با اسب جان و نه با مرد هش. فردوسی. از ایران ده و دار و بانگ و خروش فراوان ز هر شب فزون بوددوش. فردوسی. خروش آمد از لشکر هردو سوی ده و دار گردان پرخاشجوی. فردوسی. برآمد ده و دار از هر دو سوی ز گردان جنگی پرخاشجوی. فردوسی. - ده و دار و گیر، بزن و نگه دار و بگیر. غوغای جنگ. (یادداشت مؤلف) : برآمد ز هر سو ده و دار و گیر درخشیدن تیغ و باران تیر. فردوسی. برآمد ز لشکر ده و دار و گیر بپوشید روی هوا پر تیر. فردوسی. برآمد ده و دار و گیر و گریز ز هر سو سرافشان بد آن برگ ریز. اسدی. ، جاه و جلال. (از ناظم الاطباء) ، نخوت. (ناظم الاطباء)
مرکب از ده = بزن + واو عطف + دار = نگهدار، داروگیر و غوغا و هنگامه و معرکه و آوازمبارزان. (از ناظم الاطباء). همهمه جنگ. بزن و بگیرو نگهدار. (یادداشت مؤلف). داروگیر و کر و فر. (ازبرهان) (آنندراج) (از شرفنامۀ منیری) : برآمد ده و دار و بند و بکش نه با اسب جان و نه با مرد هش. فردوسی. از ایران ده و دار و بانگ و خروش فراوان ز هر شب فزون بوددوش. فردوسی. خروش آمد از لشکر هردو سوی ده و دار گردان پرخاشجوی. فردوسی. برآمد ده و دار از هر دو سوی ز گردان جنگی پرخاشجوی. فردوسی. - ده و دار و گیر، بزن و نگه دار و بگیر. غوغای جنگ. (یادداشت مؤلف) : برآمد ز هر سو ده و دار و گیر درخشیدن تیغ و باران تیر. فردوسی. برآمد ز لشکر ده و دار و گیر بپوشید روی هوا پر تیر. فردوسی. برآمد ده و دار و گیر و گریز ز هر سو سرافشان بد آن برگ ریز. اسدی. ، جاه و جلال. (از ناظم الاطباء) ، نخوت. (ناظم الاطباء)
برنجی که بدون روغن پزند. یا کته رشتی. طرز تهیه: برنج را مثل چلو در آب پخته قدری نرمتر از معمول که شد آب آنرا کشیده دم میکنند. پس از دم کشیدن پارچه نازکی روی آن اندازند و با کف دست یا گوشت کوب فشار میدهند تا برنجها خوب بهم بچسبد. پس از سرد شدن آنرا وار ونه در ظرفی بر میگردانند و بشکل لوزی یا مربع میبرند
برنجی که بدون روغن پزند. یا کته رشتی. طرز تهیه: برنج را مثل چلو در آب پخته قدری نرمتر از معمول که شد آب آنرا کشیده دم میکنند. پس از دم کشیدن پارچه نازکی روی آن اندازند و با کف دست یا گوشت کوب فشار میدهند تا برنجها خوب بهم بچسبد. پس از سرد شدن آنرا وار ونه در ظرفی بر میگردانند و بشکل لوزی یا مربع میبرند